خفگی

اب تا گردنم بالا امده

اب تا لب هایم بالا امده

اب بالا امده ...

من اما نمیمیرم

من ماهی میشوم

کمم ولی گمم

پر حرف

خالی از کلام

این منم

با چشای قرمز

با دل یخ زده

حامی

سر شدم

بیحس

حتی این اهنگایی که پخشه

خالی نمیکنتم

از تو یخ زدم

میخوام بمونه اینجا

بمونه یادم

سر کوچیک ترین چیز

میشه کپن سوزوند

میشه بغل یه مادر که مادرت نیست

مچاله شد

پ ن : گل نرگس دوست دارم ❤️

تنهایی

سن ادم بالا میره

بدن فرسوده میشه

موها سفید میشه

طاقت درد کشیدن سخت میشه

ولی صبوری بیشتر یاد میگیری

بیشتر به کار میگیری

خوبم

از ترس تنهایی نخوابیدم

ساعت 3:41 صبحه

پیمان سر سایت

و من پا تی وی

ذهنم پرواز میکنه

کاش بتونم بالشپ قیچی کنم

شب بخیر

بیمارستان شفا

دومین طبقه بیمارستان شفا

اتاق ۲۰۶ تخت ۳

مامان صدا خروپفش بلند شده

دارو های ارمبخش باعث شدن دردش کم شه

خوشحالم براش

دیگه میتونه راحت بگرده تو خیابون و کوچه ها

و من !

بعد روزی که تو روبه زو نشستی

و ناراحت چیزایی بودی که اینجا دیده بودی

اولین بار اومدم

و حس نوشتن داشتم

میدونی اینجا تخلیه میشم از فکرایی که حمله میکنن بهم

ننوشتن فک کنم دیونم کنه

چون گفتنشون یا بهتر بگم شروغ کردن این خزعبلات ذهنم

مسخره و خنده به نظر میاد

نه همیشه اما خیلی وقت !

بچه

بزرگ شدن

یه وقتایی ظاهر قضیه اس

حس و حال و تفکر میتونه هنوز بزرگ نشده باشه

یه جا نوشته بود

زکریای رازی آمد و رفت!
انیشتین آمد و رفت!
فروید آمد و رفت!
استیو جابز که به نوعی پدر تکنولوژی نوین بود هم آمد و رفت!
بیل گیتس هم درحال رفتن است!

اما هنوز در خانواده و همسایگی ما مادری اسپند دود می کند تا فرزندش چشم نخورد!

پدری گوسفند می‌کشد و نذری می‌دهد تا ظلمش بخشیده شود!

مادربزرگ در انتظار معجزه است تا مشکلش حل شود!

دایی‌ام برای پاک کردن مال خود، بخشی از دارایی خود را خرجی میدهد ولی خواهر و خواهر زاده‌هایش که حقشان را خورده همه دندان پوسیده دارند!

پدربزرگم وصیت کرده تا دارایی خود که یک منزل ۱۰۰ متری کهنه ساخت است را بفروشند و برای او نماز و روزه بخرند، در حالیکه پسران و دختران و نوه‌هایش از گرسنگی ناله میکنند!

خاله بیسوادم هر روز هزار تومان به صندوق صدقات واریز می کند تا جهنم ناشی از ظلم به عروس و بچه هایش بخشیده شود!

عمه ام برای درمان آرتروز به دعانویس و رمال متوسل می‌شود!

پسری پشت ماشینش می نویسد: بیمه قمر بنی هاشم و به دختران متلک می‌گوید!

هنوز برای ازدواج و تصمیم گیری های مهم استخاره می‌کنند!

در دانشگاهها پایان نامه خرید و فروش می شود!

بچه های زیر ۱۵ سال ازدواج می کنند!

مدیران تا پاسی از شب در اداره در جلسه اند و با این جلسه‌ زدگی عوامفریبی می کنند زیرا انحصار طلبند و تفویض اختیار نمیکنند!

به تاریخمان می‌بالیم ولی برای امروزمان پاسخگو نیستیم! مرده ها را می ستائیم و زنده ها را به دق می آوریم! زمان برای ما بی ‌ارزش‌ترین مقوله است!

«بزرگترین دشمن دانایی، نادانی نیست، بلکه توهم دانایی است...!

پ ن : هرکی گفته دمش گرم

god

جای تو خالی‌ست!
در تنهایی‌هایی که مرا
تا عمیق‌ترین
دره‌های بی‌قراری می‌کشانند.



کپی

افتادم منم تو نوشته های تو کانال تلگرامی که داشتم

هرکدوم که حرف دل این روزامه پیاده میکنم اینجا

پس بچرخه ...

توضیح

دیروز پریروز بود هانی مسیج داد

که افتاده بود تو ارشیوش و تکسی از حرفا منم توش بود

برام که فرستاد دیدم چقد قشنگ حرف زدم

با جمله کوتاه مطلبو ادا میکردم

این روزا ولی نه

با کلی توضیح دادن میخوام فهمیده شم

و چقد سخته توضیح دادن ...

اشوب

میدونی چی بده ؟

اینکه همه چی عالیه تو زندگیم

کسی که الان باهاش زیر یه سقفم

تو اتاق مشترکمون خوابه

و من دلم اشوبه

قلبم تو دهنمه

مسخرس

نمیدونم چرا

یخ زدگی

جلو اینه وامیسم
این زن ۳۰ ساله رو نمیشناسم
شبیه اون دختری نیس که بودم
اونی نیس که چشاش با هر شادی برق میزد
غمگینه تو سرد و گرمترین روزاش
یخه یخ

پ ن : حس مشترک با ۳سال و چن ماه پیشم.

پ ن ۲ : نوشته بالایی رو تو ۳۰ سالگی تو جایی نوشته بودم

خودت

جین: نباید منتظر پشتیبانی بمونیم؟
بن:اینجا جایی نیست که منتظر پشتیبانی باشیم،
اینجا جایی که خودتی و خودت.

۳

هیچ وقت فک نمیکردم

بشینم توت فرنگی بزنم به نوتلا

و تو سکوت گریه کنم.

چقد این پسر قشنگ میخونه :

ما هرجا برووم سروا بگردانم

+ شعور چیه ؟ که فک میکنی زیادی داری و من ندارم

شب قدر

۳۲ سال هرشب این ماه این روزا واسم یه جور دیگه ای بود اما امسال هیچ حسی نداشتم هیچ اعتقادی به هیچ کاری که خدا رو خشنود کنه. اما نمیدونم چرا امشب یهویی تو مکالمه با مامان که فهمیدم امشب شب قدر با دیدن استوری التماس دعا اشنا و دوسام با شنیدن صدای العفو پرت شدم به روزایی که روبه قبله با چادر نماز رنگی اشک میریختم و دعا میکردم .خدا انگار اون لحظه ها غول چراغ جادو مهربونی بود که خواسته بود بیشتر التماس کنیم زودتر اجابت میکنه و زودتر میبخشه. شب سختی واسم. بهتره بگم روزاس سختیه جنگیدن با چیزایی که باور داشتم و چیزایی که باعث میشه باورام رنگ ببازن یا بخارشن برن هوا یا دودل شم. میترسم تو بازی باشم که تا دیروز عمرمو الکی حرومش کردم یا فردایی که با باور تازه میخواد به تباهی و پوچی برسونه تنها وجه مشترک باور دیروز و امروزم وجود توعه خدا اره هستی حست میکنم هنوز من امشب نیومدم برا بخشش کارای کرده و نکرده اومدم چراغ راهم باشی دنبال خود گمشدمم دنبال باورهام که چی درسته چی غلط دنبال سفیدی ام تو سیاهی دنبال عدالتت دنبال خون خواهی این همه خون بیگناه صدامون باش

تکرار تکرار

تا دیروقت بیدار

تا ۱۲ ظهرخواب

بدو بدو باشگاه

له له پای گاز

غروب شام ناهار یکی کردن

سرشب کافه و بازی مافیا

اخر شب چای و پای ps5

غرق شدن تو دنیا هاگوارز

شب افتادن به گوشی

و خواب اجباری

اینم حال این روزهام

مشه

بعد از اون شبی که اومدی به خوابم

و قول اومدن بهم دادی

پنج شنبه . ساعت ۶ عصر

بگذریم که تو دغدغه روزهام یادم رفت

بماند چقد به خودم و زمین زمان فحش دادم

بخاطر این فراموشی

چند روز پیش دوباره خوابت و دیدم

و عجیبه صبح که پا شدم

خیلی کمرنگ یادم بود

تصویر و مکالمه گنگ

نکنه قهری ؟

پ ن : مشه مادر بزرگم

سوگند

همش از ادما در میرم جدیدن

همش تو خودم درگیرم شدیدن

دوباره چشامو بستم تا نبینم

چقد ابن تصویرا زشتن و عجیبن

لحظه ها میرن

دست تکون میدن

تویه اینه رو ببین

پر عشق و امیدم

من قصه امو دیدم

تویه اینه رو ببین

من یه ادم دیگم

خیانت

پوچی یعنی بفهمی کسی که عزیز بود برات

به زنش خیانت میکنه

و زنش داره جدا میشه

خیانت بوش مث سیگاره

اولش خوب اروم

تهش بو گه میده لباست

خودت دستات

2

‏بهترین اتفاقی که میتونه تو زندگی یه آدم بیفته پیداکردن کسیه که

بتونه درباره‌ی هر چیزی باهاش حرف بزنه.از چرت‌ترین تا مهمترین

مسائل زندگیش، بدون هیچ ترس و نگرانی از قضاوت و طرد شدن


تو اون یه نفر منی ( پیمان )

پ ن : نمیدونم تا کی جلو خودت و میگیری که اینجا رو نخونی

امیدوارم اون روز دیر نشده باشه. ولی تصمیم گرفتم پستای مریوط

به تو رو شماره گذاری کنم.

چشات

چرا قیافه ات از یادم نمیره

محمد حسینی

چرا ؟

چرا انقد چشات

دستات

تن صدات

اجازه بفرماید گفتنت

ملکه ذهنم شده

+ تن ما زخمی از هزاران زخم

تیکه

یه وقتایی سخته بخوای جلو زبونت بگیری

حرمت نگه داشتن سخت میشه

پس بیاید پا تو خرخره کسی نزارید

اخرین چیزی که میتونم تحملش کنم

تیکه است

پس بزارید ادم باشم 😊

پیمان ام

خونه وقتی قشنگه

که تو باشی

تا پاتو میزاری بیرون

همه خونه صورتی و رنگیمون

خاکستری میشه

دیگه هیچیش قشنگ نیس

اوووف هنوز ۴ ساعت نیس رفتی

من انقد بیتابی میکنم

پ ن : ماموریت چیزیه رو مخی ولیکن اول ماه خنده رو لبامون میاره

قرص هام

وابستگی به هر چیزی بده

چون بدون اون چیز حالت خوب نیس

منم وابسته ام

به قرص های اعصاب

به خشاب خشاب قرص

که اروم میکنه سردردامو

اروم میکنه ذهنمو که هی فکر میکنه

هی غر میزنه

صداهای تو مغزم خفه شدن

دوس دارم این حالمو

فقط نمیدونم اون روزی که قراره

تصمیم بگیرم برا مادر شدن

جنگ بین حال خوب خودم و مادر شدن شروع میشه

میترسم با این وابستگی

تصمیم بد بگیرم

خودخواهیمو انتخاب کنم

یه وقتا بیرون از خودت دنبال یه چیزی می‌گردی.

اما نمی‌دونی چی. یه اتفاق، یا یه نفر، یا یه چیز؛ یه چیز که باید

که قراره حالتو خوب کنه. یه حس انتظار عجیب داری تو هر لحظه.

اصلا شایدم ندونی با اون اتفاقه قراره حالت خوب شه یا نه،

اما میدونی که منتظر یه چیزی هستی.


کاش زودتر پیداش شه، تموم شه این انتظار

دغدغه

دلم دوران بچگیمو میخواد،کاش میدونستم با بزرگ شدن،مشکلات آدم هم بزرگتر میشه..
دلم زمانیو میخواد که تنها مشغلم مشقام بود

تغییر

اگه یه چیزی رو تغییر ندی یعنی بازم انتخابش کردی

پیرمردای خرفت

بیرون نم نم برف میاد

پناه اوردم از سرما تویه پاساژ

نشستم رو نیمکتای چوبی

وسط یه پاساژ تو دل بازار ا

پیرمردا بازاری میز گرد تشکیل دادن

و من سرم تو گوشی و بغض

صدای پیرمردا اوج گرفته

ناخواسته گوش میدم به صحبتاشون

اجنه !

بله درست شنیدن

و جالب ترش جدال بر سر اینکه

از سنجاق قفلی میترسن یا اهن ؟

یکی اشون میگه من اصلا راجبشون فک نمیکنم نترسم

برام جالب و تلخه !

یعنی چ ه ل و چ ه ا ر سال پیش

هرکدوم از اینا کجا بودن

و دغدغه اشون چی بود

مطمعنم مث الان سرگرم موضوعات مزخرف و دور از

هیاهو زندگی بیرون بود

وای بر عمر ما

وای

که گم میشیم تو هیاهو جدال عقل و نغهمی

چمچاره

تا حالا حس کردی

پر از حرف باشی

اما

خالی از گفتن ؟

خیلی وقته اینجوریم !

میخوام شروع کنم به خالی شدن

ولی همین شروع کردن سخته

رشته کلام حرفام کلاف پیچ شده

دکتر

قرص خواب بخوری

برعکس عمل کنه

هی من بیدارم