فرصت تمومه اینبار، واسه به هم رسیدن
تو شهر شاپرکها، گلای سرخو چیدن
قسمت نمیشه انگار، با همدیگه بخونیم
خاری بشیم تو چشم حسودامون بمونیم
عشق دیگه تمومه، آخر خط همینجاست
حالا بمون تو دنیا، با هر کسی دلت خواست
سلطان رنگ قرمز، میگه خدانگهدار
حالا با هر کسی که، دلت بخواد میشی یار
میرم یه جای دور و میشم رفیق غمها
دیگه نشونه ای نیست، از این صدای تنها
غیرت عاشقا رو، چرا کسی نفهمید؟
کسی که یار من بود، اونم نشست و خندید
دوست دارم گفتنت، انگار شده یه عادت
ولی عزیز عاشق، نبودی با صداقت
آدم توو بی پناهی، خیلی دلش می سوزه
همیشه قلب عاشق، شبش بدون روزه
اگه واست تو دنیا، منم یه جور سیاهی
میرم نکن گلایه، عشق چه تلخه گاهی
منو ببخش عزیزم، دنیای من سیاهه
دارم دیگه می میرم، روزات بدون آهه
روزی که بی تو مردم، بیا سر مزارم
بگو چیزی که گفتی، تو اولین قرارم
بگو که با وفایی، یه رسم خیلی سخته
هر کسی با وفا بود، از این زمونه رفته
گلای سرخ و آبی، باشه یه یادگاری
بمون با خاطراتم، بدون اشک و زاری
گفته بودم که هرکی، عاشق تره می میره
نگو پشیمون شدی، حالا که خیلی دیره
کلام آخر من، کلام اولین روز
خدا خدا نگهدار، دوست دارم تا هنوز
دوست دارم عزیزم، با یه غم فراوون
مُردم و نشکستم اون، قرار و عهد و پیمون
(علی صالحی)